خانه ي دوم .....
صفحه اصلي
فناشده گان - بخش یک


November 17, 2005

من آخرين هستم !

هنوز روزهاي هرج و مرج بود وفعلآ ميشد بعضي کارها را انجام داد!! سينما مهتاب (خيابان پهلوي پايين تر از سه راه شاه) فيلم "فرياد زير آب" را دوباره اکران کرد و من و بهروز را براي شب گشايش دعوت کردند. رفتيم و ازدحام عجيبي بود.هنرمنداني چون داريوش ، وثوقي ، شهره و....بسياري ديگر همان اوايل از ايران رفته بودند.
حالا مردم دلشان ميخواست هنرمندان مورد علاقه ي خود را که روي پرده ي سينما و صفحه ي کوچک تلويزيون ميديدند ، روي صحنه و از نزديک وبه صورت زنده تماشا کنند. من و بهروز براي اين منظور ايده آل بوديم. زوج هنري موفقي که هم محبوب بودند و هم سابقه ي پاکي داشتند.

در خيابان شاه آباد کاباره اي بود بنام "لوکولوکس" . صاحب اين مکان با کمک بقول معروف گردن کلفت هاي محل توانسته بود آنجا را از به آتش کشيده شدن و به غارت رفتن حفظ کند و خيلي زود تابلويش را عوض کند و نام "تاتر سعدي " را دوباره بر سر درآن بياويزد. جالب اينکه چندين دهه قبل آنجا تاتر بوده و همان تاتر سعدي معروف و محبوب مردم در زمان خودش !!.

از سوي صاحب آنجا آقاي نادر قانع به سراغ من و بهروز آمد و پيشنهاد کرد که متني بنام "فناشدگان" را روي صحنه ببريم .پس از صحبتهاي مقدماتي و شرايط انجام کار و توافق در مقدار دستمزد براي بستن قرارداد ، قرار شد به تاتر سعدي برويم . من اولين بار بود که به اين مکان پا ميگذاشتم ولي بهروز چندين بار به آنجا رفته بود ، چون تا نيمه هاي شب باز بود و طبيعتا ميشد مشروبي و غذائي خورد و برنامه اي هم بر صحنه ديد !

در خيابان شاه آباد از اتومبيل که پياده شديم تا به آنطرف خيابان برويم چشمم به سردر سينما حافظ افتاد. دقيقا خاطرم نيست ولي فکر ميکنم اسمش را عوض نکرده بودند. حالا بجاي پوستر آخرين فيلم من که چند ماه پيش بر سر در اين سينما بود پوستر فيلمي هندي جانشين شده بود . آخرين فيلم من در ايران "ميراث من جنون " در شرايطي ساخته شد که فکر کنم بهتر است به نکاتي اشاره کنم .

چند ماهي از انقلاب شوم گذشته بود که آقاي مهدي فخيم زاده ، که از بازيگران خوب و موفق سينماي ايران بود و کارش را از تاتر شروع کرده بود و فارغ التحصيل دانشکده هنرهاي دراماتيک بود و چند تائي هم فيلم کارگرداني کرده بود ، تلفني تماس گرفت که ملاقاتي داشته باشيم تا ايشان راجع به کاري که در فکر ساختن آن هستند با من حرف بزنند. در ملاقاتمان آقاي فخيم زاده بازي در نقش اول "ميراث من جنون " را که خودش سناريوي آن را نوشته بود به من پيشنهاد کرد و گفت که رل مقابل مرا هم خودش بازي خواهد کرد و با تواضع گفت که کارگرداني و تهيه کنندگي را هم بر عهده خواهد گرفت. وقتي که سناريو را بدستم داد که بخوانم گفت : "خانم تائيدي ميدوني که من با نحوه کار شما و وسواس در انتخاب نقشهاتون آشنائي دارم و ميدونم که چقدر حساسيت در ارائه نقشي که بر عهده ميگيري داري ، به اين خاطر ميخوام خواهش کنم هر چه زودتر يعني همين فردا پس فردا سناريو رو بخون و به من جواب بده" . با آنکه خلاصه ي داستان را طبق معمول برايم گفته بود ، ميدانست که من بايد خط به خط سناريو را بخوانم و ادامه داد :" خانم فرزانه اگه ما اينکار رو تا چند هفته ديگه شروع نکنيم ، فکر نکنم ديگه فرصت ساختن چنين فيلمهائي بوجود بياد ، يعني خلاصه اينکه اگر قبول نکني شايد اصلا فيلم رو نسازم . وقتي سناريو را بخونين متوجه ميشين چرا اينو ميگم" .

همان روز اول و دوم سناريو را چند بار خوانده بودم و متوجه شدم که چرا بايد هر چه زودتر دست بکار شويم و طبيعتا جواب من به آقاي فخيم زاده مثبت بود. بازي شخصيت زن فيلم دقيقا در رده کارهاي من بود ، قدرت بازيگري حرفه اي و تسلط به نقش و اعتماد به نفس کامل را ميطلبيد. توضيح بيشتر نميدهم که زبانم لال صداي خودخواهي ندهد.

طبق رسم و رسوم متداول در سينما ، و اما نه در همه موارد و نه همي هنرپيشه ها ! قاعدتا قراردادي رسمي نوشته ميشد و نکات لازم و مدت زمان فيلمبرداري و تاريخ شروع و خاتمه آن ذکر ميشد و به امضاء دو طرف ميرسيد ( تهيه کننده و طرف مقابل ) و در ضمن اينکه اگر فيلم در تاريخ تعيين شده تمام نشود هنرپيشه فلان مبلغ اضافه بر دستمزدش دريافت ميکند و مهمتر از همه نوع قرار گرفتن اسم بازيگران در پوستر و آگهي هاي فيلم که بسيار نکته ي مهمي بود . تنها فيلمي که در زندگي بازي کرده ام و قرار داد را بدون ذکر مبلغ دستمزد ، مدت فيلمبرداري و نحوه قرار گرفتن نام در پوستر ، امضا کردم همين فيلم ميراث من جنون بود . اينجا لازم ميدانم ذکر کنم که آقاي فخيم زاده يکي از معدود هنرمنداني بود که واقعا حرفه اي رفتار ميکرد. نام من در پوستر و آگهي ها در رده اول نوشته شد ، دستمزد مناسبي دريافت کردم و حقا در تمام مدت فيلمبرداري احترام من حفظ شد و در کل منصفانه رفتار کرد. رضا بانکي فيلمبردار فيلم هم واقعا تصوير زيبائي در يک فيلم سياه و سفيد گرفت . او فيلمبردار بسيار خوبي بود و در فيلم فرياد زير آب هم با ما کا رکرد . زنده ياد رضا ميرلوحي هم اديت فيلم را انجام داد و در اغلب صحنه ها بخصوص دادگستري در صحنه حضور داشت . پي از اتمام فيلم به حرف آقاي فخيم زاده رسيدم که اگر آنزمان اين فيلم ساخته نميشد هيچوقت جلوي دوربين نميرفت.

در آن فضائي که معلوم نبود چه خواهد شد و تا حدودي بي ثبات نشان ميداد و به مرور ترسناک و ترسناکتر ميشد ، نگراني ما اين بود که هر چه زودتر بقول معروف کليد فيلم زده شود و به پايان برسد. زمان بهترين محک است . امروزه با تماشاي اين فيلم ميبينم که فخيم زاده چه به موقع اين کار را کرد و با تمام مشکلات جدي که هميشه حضور داشت فيلم را به پايان رساند.

داستان فيلم از شروع تا پايان سرشار از ماجراهاي پر از ترس و دلهره بود و د رعين حال شخصيت مرد فيلم تقريبا نمونه اي از طبقه مستضعف بود . اين نطر من است که پس ازانقلابي که ميتوانست به مسيري درست برود ، به بيراهه رفت و عقب افتادگي و جهل به ارمغان آورد و کشور زيباي ما را تبديل به سمبل و نماينده ي خشونت ، ترور ، خشکه مذهبي و عاشق مرگ در سطح جهان کرد . فيلم در زماني ساخته شد که رژيم خودکامه ي شاه سقوط کرده بود و رژيم جديدي که روي کار آمده بود و نشانه هاي ديکتاتوريش از همان ابتدا به چشم ميخورد و هرج و مرج و بي قانوني همه جا حکمفرما بود . نکته ي مهم ديگر که حجاب اسلامي بايد رعايت ميشد ولي هنوز کاملا اجباري نبود. ولي خب کاسه هاي داغ تر از آش ، براي آنکه از بعضي عقب نمانند ، عجله داشتند که حجاب در حجاب کنند که خداي ناکرده گردني ، بازوئي ، موئي و يا ...... چيزي ديده نشود که مردها دچار گرفتاري ميشوند و اسلام ناب لطمه ميخورد !

چند اتفاق در طول فيلمبرداري پيش آمد که منحصر به فرد است. فخيم زاده در مقام کارگردان و تهيه کننده بسيار هوشمندانه رفتار کرد به گونه اي که هنگام نمايش دچار اشکال نشود. مثلا صحنه هائي که در کلانتري و در اتاق افسر نگهبان اتفاق ميافتاد بر خلاف هميشه بر ديوار پشت افسر نگهبان نه عکس شاه است و نه پوستر خميني و يا از نوشته "خدا ، شاه ، ميهن " اثري نبود . همه جا فقط يک ساعت به ديوار ميزدند . نه تاريخ و نه تقويم !

در صحنه هاي دادگستري و سالن بزرگ آن که چندين سکانس اساسي در آن مکان فيلمبرداري ميشد دوربين فقط چند بار روي عکس و با مجسمه ي فرشته ي عدالت با چشمان بسته و ترازوي عدالت ! تاکيد ميکرد.

نکته ي ديگر که به جرات خود من و محبوبيتم در ميان مردم مربوط ميشد ، صحنه هاي خياباني بود مثل ايستگاه اتوبوس ، درون تاکسي بهمراه مسافران ديگر ، تقريبا من تنها کسي بودم که حجاب نداشتم و موهايم بر شانه هايم ريخته بود و با بقيه افرادي که در خيابان بودن جور در نمي آمد . به اين خاطر مثلا در صف اتوبوس از چند تا خانم خواهش کردم که حجاب خود را بردارند که تناسب حفظ شود.

آخري سکانس فيلم در بندر پهلوي سابق و بندر انزلي فعلي اتفاق ميافتاد. شب اولي را که د رهتل بوديم و با هموطنان مهربان بندر انزلي که با فيلم ما براي پيدا کردن محل هاي فيلم برداري همکاري ميکردند سر يک ميز شام نشسته بوديم و برنامه ريزي فردا را هم انجام ميداديم . يکي از جوانهاي با محبت کنارم نشست و گفت " درسته که مشروب گير نمياد ولي کنياک ساخت بندر خدمتتون ميارم که حتما بايد ميل کنين " . تشکر کردم و چون اصولا زياد اهل مشروب خوردن نيستم به احترام گيلاسي خوردم . جوانهاي مهرباني بودند.

جواني که مشروب تعارف کرده بود گفت " خانم تائيدي فردا صبح شما و افراد گروه را به جائي ميبرم که هرگز نديده ايد " و متوجه شدم که اشک در چشمانش نشست . ادامه داد ميدونين که ميخواستن اسم شهر ما رو از بندر پهلوي به بندر خميني تغيير بدن " سري تکان دادم و گفتم آره عزيزم ميدونم و همه ي مردم ايران ميدونند . گفت " ولي ميبينين که نتونستن و همون اسم قديم انزلي موند ولي نه به اين آسوني ، وقتي گفتند بندر خميني ، ما جوونهاي اين شهر در مخالفت تظاهرات مفصلي راه انداختيم ، چندين بار و چندين روز " و بعد با نگاهي عميق به چشمهاي من گفت :" ولي خانوم جان ببخشيدها ، خر زياده ! زياد " . با کنجکاوي و نه تعجب پرسيدم که چي شده خيلي دلت پره و گرفته ؟ ادامه داد :" بعله در يکي از اين روزهاي راه پيمائي و تظاهرات شديد که طرفداراي خميني متوجه شده بودند که در اقليت قرار دارن و تا چند روز ديگه رسما اعلام ميشه "بندر انزلي" نه بندر خميني ، با دلخوري و کنفي رفتن خونه هاشون ، ما هم خسته و کوفته رفتيم خونه هامون خوابيديم. طرفهاي ساعت دو يا سه صبح بود که در خانه ي ما رو کوبيدن و با فرياد که " بلند شو ، بلند شو بريم " . معلوم بود يه اتفاقي افتاده همه چوب و يا بيل بدست ( با خنده ) به طرف مرداب و اون منطقه شروع به دويدن کرديم ، اولين چيزي که از دور ديديم روشنائي زيادي بود و بعد شعله هاي آتش . من با تعجب نگاهش ميکردم و در ذهنم اينکه مرداب و جنگل ؟ آتش سوزي چرا ؟ . حالتم را فهميد ، خنده اي غمگين کرد و گفت :" آره خانوم جان حالت منهم مثل شما بود. آسمون روشن شده بود وقتي رسيديم. خيلي واضح بود . جنگل زيباي نزديک مرداب را طرفداراي خميني به اتش کشيده بودن ، يعني پاسداراي انقلاب اسلامي که به ما ميگفتن کفار کمونيست و شعار ميدادن. شعارها را برايم گفت که دقيقا به خاطر ندارم ولي مفهوم آن ضد کمونيست ها بود و يا نوکر هاي روس !!

فرداي آنروز اين جوان، گروه فيلمبرداري را به همان محل برد . نزديک مرداب زيباي بندر انزلي . صحنه ي خيلي عمگيني بود . مثل گورستان بود ، گورستان درختهائي که روزگاري محو زيبائيش ميشدي . درختهاي نيمه سوخته و تمام سوخته ، بلند و کوتاه ، جوان و پير . در حقيقت ذغالهائي که هنوز سرپا بودند. با خودم گفتم که حتما ريشه هاشون زنده اند ! . ايستاده بودم و خيره نگاه ميکردم که بخاطر يک اسم ، اين جنگل ، پرنده ها ، حيوانات ، موجودات ريز و درشت ..... مگر چه گناهي کرده بودند . بي اختيار اشکم ريخت . احساس کردم دستي روي شانه ام قرار گرفت . برگشتم ، همان جوان بود . ارام دستي به پشتم کشيد و گفت :" خانوم خواهش ميکنم اينقدر ناراحت نشين " . نگاهي به او کردم ، دستي به اشکهايم کشيدم و با نيم خنده اي گفتم ديشب راست ميگفتي ، آره خر زياده ! زياد !!.

سکانس آخر فيلم که بسيار پر هيجان و دلهره آور است را در همان جنگل سوخته فيلمبرداري کرديم. يکي از خاصيت هاي فيلم و تصوير در اين است که حقايق را ثبت ميکند و هرگز نميتوان آنرا پنهان کرد و هميشه چون نور آفتاب از لاي درزي يا سوراخي ميتابد ، روشن ميکند و باقي مياند.

فيلم ميراث من جنون بدون اخذ پروانه ي نمايش ( که البته اداره ي آن هم نبود که اين جواز را بدهد !!) به روي اکران رفت و بسيار با موفقيت روبرو شد. وقتي در همان سينما حافظ شاه آباد نمايش داده ميشد چند بار ديدم که براي خريد بليت مردم در صف ايستاده اند. همان طور که گفتم در طول فيلم هيچ جا حجابي بر سر نداشتم . دولت بي شکل و شمايل آن موقع و رژيم خيلي عصباني بودند و شانس آوردند ماه رمضان پيش آمد و به اين بهانه از سينماهاي تهران آنرا برداشتند . بعدها آقاي فخيم زاده خودش حلقه هاي فيلم را به شهرستانهاي ديگر ميبرد و در سينماهاي مختلف نشان ميداد و خوشبختانه هم اکنون روي نوار ويديو موجود است .

خيلي از هنرمندان ما در موارد بسياري اول و اولين هستند . بر خلاف آنها من بعنوان يک هنرمند در چند مورد "آخرين " هستم !! آخرين فيلمي که زني بدون حجاب در آن ايفاي نقش کرد . آخرين هنرپيشه زني که جايزه سپاس گرفت . آخرين هنرپيشه اي که تا جائيکه توانست زير بار حجاب اجباري نرفت و روي صحنه تا اواسط پنجاه و نه بي حجاب بازي کرد و چند کار را هم با حجابي که طرح خودم بود اجرا کردم . کلاهي که موهايم را پنهان ميکرد و شال گردني که گردن را بپوشاند تا به گفته ي رئيس مبارزه با منکرات آن زمان برادر بامداد ! مردهاي تماشاچي را حشري نکند !. در آينده به معرفي برادر بامداد ! هم خواهم پرداخت که به خون من تشنه بود چرا که هميشه جوابش را ميدادم . او معتقد بود "زن که اصلا نبايد حرف بزنه !"



 
 
escortes paris

شکوه تسلیم ، بسیار آموزنده است . می خواهم بدانم چرا کارشناسان مخالف این بخش این را متوجه نیست . شما باید به نوشتن خود ادامه خواهد داد . من مطمئن هستم، www.farzanehtaidi.uk پایه خوانندگان بزرگ ' در حال حاضر ! با توجه به

 
 

 
 
Refrigerator repair

خوب! فقط می خواستم برای پاسخ . من کاملا عاشق پست شما . نگه دارید تا کار زیادی بر www.farzanehtaidi.uk . موفق باشید!

***********************************************************

????????????????????!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 
 

 
 
Sherry

salam khanome taeedi emkanesh hast ke beshe filme
یکی بود یکی نبود
az jayi tahiye kard?

*************************************************

فرزانه : عزیزم مرسی از تماست، متاسفانه مثل 90 در صد از کارهایم که هیچ دسترسی به آنها ندارم،این فیلم هم جزو آنهاست!!!

اگر بتونی خانم تهمینه میر میرانی (کارگردان این فیم) رو پیدا کنید شاید امکان داشته باشه،و اگر شد لطفآ به من هم خبر بده.

موفق باشی

 
 

 
 
electric glass insulators

من در واقع برنامه ریزی شده به بحث در مورد پست وبلاگ خود را واقعی و باور نکردنی است. من انتخاب کردن برای شنیدن چیزی کاملا جدید با این حساب در من واقعا سایت مشابه در داخل ایالات من متحده در طول این ماده پس این خاص کمک کند؟ مقدار زیادی همه. من قادر به نگاه خوب در مورد این موضوع به علاوه یک تعداد از وبلاگ ها را متوجه اما در مقابل به آن است. با تشکر از شما برای نشان دادن بسیار در داخل www.farzanehtaidi.uk

*************************************************
فرزانه : ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

 
 

 
 
site promotion

مسائل فوق العاده ای بر روی www.farzanehtaidi.uk . من بسیار راضی مقاله شما را ببینند. با تشکر بسیار است و من با نگاه به آینده را لمس کنید. آیا شما با مهربانی به من رها پست الکترونیکی؟

 
 

 
 
buy sustanon

فقط فکر من می خواهم به شما یک خط www.farzanehtaidi.uk خود را به شما بگویم واقعا سنگ رها کردن! به دنبال این نوع از اطلاعات را برای یک مدت طولانی من شده اند .. من را به پیام خود معمولا پاسخ اما من در این مورد. WOW فوق العاده بزرگ است.

 
 

 
 
امیر

سلام خانوم تاییدی
امیدوارم غم غربت زیاد سنگین نباشه.شما در فیلم یکی بود یکی نبود بازی کردین.میخواستم یه سوال خصوصی بکنم که صد البته در جواب دادن صاحب اختیارید.آیا خودتون هم به لحاظ شخصیتی با کاراکتری که تو این فیلم بازی کردین احساس نزدیکی میکنید؟به عبارت دیگه آیا گرایشات همجنس خواهانه یا همجنس بازانه از نوع اون چیزی که تو فیلم مذکور بود در شما هست؟ با تشکر

************************************************
فرزانه: دوست عزیزم، نه اینطوری که شما فکر کردید نیست
من مشکلی هم با این مسائل ندارم
مرسی از تماس شما........موفق باشی عزیزم

 
 

 
 
lighting manufacturers

من دوست دارم خواندن و من تصور این وب سایت واقعا مفید در مورد برخی چیزهای آن !

 
 

 
 
ارسطو

فرزانه عزیز نگران نباش.باید بچشد عذاب تنهایی را ،هر کس که ز عصر خود فراتر باشد......

*****************************************

فرزانه : میبخشی ارسطو جان ،بعد از شش ماه پیام شما رو دیدم......... دمِ شما گرم

 
 

 
 
بهزاد

شما هنرمند متيني بوديد و ما شما را به همان متانت و هنرتان مي شناختيم

اما بابازي در فيلم بدون دخترم هرگز كه متاسفانه فيلي به غايت دروغ و عليه مردم عادي ميهنم است از شما به عنوان هنرمندي وطن فروش و نان به نرخ روز خور متنفرم
تو كه به همه عالم و عادم و به اكثر هنرمندان ايراني توهين مي كني و آنها را همراه حكومت مي خواني چطور نان دشمني ات را با ايراني مي خوري
آيا آخوري كه تو سر در آن فرو كرده اي از جنس ديگري است
فكر نمي كنم مزدوري مزدوري است حال براي مزدوري ممكن است عليه ملت خودت كار كني در كوچه پس كوچه هاي اسراييل بپلكي شايد تكه اي نان جلويت بياندازند
به شرف و انسانيت - كه بويي از آنها هم نبرده اي- قسم نه مزدبگيرم و نه وابسته و مذهبي و نه ... فقط يك ايراني كه از مخالفان ايران متنفر است
اين را گفتم تا با انگ زدن خودت را آسوده نكني

*************************************************

فرزانه: فکر میکنم شما هستید که توهین آمیز صحبت میکنید !!!! دوباره فیلم را ببینید و نگاهی به ایرانِ امروز بیافکنید خواهش میکنم آقا بهزاد !!!که فکر میکنم خانم باشید و شاید " بهناز " !!
به هر حال ، زمان بهترین قاضی استویک سوال؟؟چرا اینهمه کارگردان که در دامنِ رژیم بزرگ شده اند و نانخور آنها هستند< جربزه ی ساختنِ فیلمی را ندارند که خلافش را به جهان و جهانیان ! ! ! نشان دهند؟؟ عزیز من

 
 

 
 
امید

سلام خانم تاییدی

من به تمام هنرمندان میهن که عاشقانه برای اعتلای کشور تلاش نموده اند درود میفرستم در پناه خداوند همواره پیروز باشید.

**********************************************

فرزانه:دوستِ من،ما هم تا آنجا که توان داریم،سعی میکنیم ایرانِ واقعی و ایرانیِ واقعی را به آنها که نمیشناسند......معرفی کنیم
شما هم پایدار باشید و سلامت

 
 

 
 
علیرضا

خانم تأییدی عزیز سلام
من فردی هستم از یک خانواده مملو از پاسدار و بسیجی و جانباز و روحانی و ... و ژاندارم شاهدوست و سرهنگ شاهی و ... هنرمند و منورالفکر و کارگر و ...
در اوایل تغییر نظام، خردسال بودم و الان 31 سالمه. هم فیلم های شما رو تماشا کرده ام و هم نماز جمعه رفته امو از هیچکدوم پشیمون نیستم. هم موی زنان رو جلوه ای از شگفتی آفرینش می دونم که تنها ویژگی اش (ببخشید) حشری کردن مردان نیست، و هم دختران و زنانی رو که به دلیل باورهایی که دارن، بر گرایش طبیعی به نمایش زیباییها، دیده می بندند، گرامی می دارم. هم... و هم...
فکر می کنم همه آدمهای دیگه هم می تونن اینقدر آسوده زندگی کنند و دوران گذار رو از اونی که هست، مصیبت بار تر نبینن.
شما هم خواهر عزیزم می تونین. خواهش می کنم امتحان کنین.

*************************************************

فرزانه:اینطور که پیداست خانواده ی بسیار جالبی هستید......و شما هم حتمآ تجربه های جالبتری باید داشته باشید!
از آنجا که جوان هستید،هنوز امکان روبرو شدن با واقعیتها را دارید....عزیزِ من واقعیتِ امروزِ ایران تلخ است و " مصیبت" از سر و رویش میبارد!!!من فقط به بخشی از این واقعیت و مصیبت اشاره کرده ام.موفق باشی

 
 

 
 
shabnam va mona

با عرض سلام وخسته نباشید.
در اینترنت جستجویی داشتیم برخورد به سایتی کردیم که در مورد فیلم شما به نام یکی وبود یکی نبود با خانم آهو خردمند نوشته شده بود.می شود خواهش کنم به صورت خلاصه داستان فیلم را برای ما بگوید.زیرا بدست اورند این فیلم برای ما بسیار سخت و غیر ممکن می باشد.آیا در این فیلم داستان عشق دو زن وجود داشته است؟
با تشکر فراوان

******************************************

فرزانه:شبنم ومونای عزیز، داستان فیلم مذ کور در باره عشق دو زن( صا حبخانه ای ثروتمند با خدمتکارش) بود و نمایش داده نشد!!!و اگر در ایران هستید ،با خانم "تهمینه میرمیرانی" کارگردان آن تماس بگیرید ،و یک کپی هم برای من بفرستید!!!!!!!!!!

 
 

 
 
nadia

سلام خانم تائیدی
در حال نگارش مقاله ای درباره زنان نماشنامه نویس هستم. آیا شما اسامی از دوران به یاد دارید؟ ممنون می شوم اگر کمکم کنید
****************************************

فرزانه:خسته نباشید،بهتر نیست آیا به زنان بازیگر بپردازید؟؟تا آنجا که من به خاطر دارم نمایشنامه نویسِ زن که بتوان نام برد وجود نداشت!!!!
موفق باشید.

 
 

 
 
محمد

براي من چند سايت فيلتر شده بفرستيد وايميل مرا در سايت تان قرار دهيد كه دختر خانم ها اگر خواستند با من در ارتباط باشند باتشكر
***************************************

فرزانه. مثل اینکه شما خیلی خوشی....خوش باش!!!

 
 

 
 
گنجشکک اشی مشی

دورود /

خانم تاییدی ..

ممنون از بازگویی مقاطعی از تاریخ هنری این مملکت ..

میراث من جنون رو چند باری دیدم ..
و البته فریاد زیر آب ..

فکر کنم شما بیشتر با فریاد زیر آب برای عموم شناخته شده تر هستید .

البته ناگفته نماند که بعد از بدون دخترم هرگز تبلیغات سو بر علیه شما شدت زیادی داشت ..
به هر حال ..
ممنونم .

وقت خوش ./././././././././.
*************************************

فرزانه: مرسی. بمرور مشغول نوشتن بقول شما مقاطع هنری تاریخ ایران هستم
(تا جاییکه بخاطر دارم) ایکاش تاترهای تلویزیونی وبقیه فیلمهای سنیمای ام بخصوص هشتمین روز هفته در دسترس بود که هموطنان جوان من تصویر کاملتری از من داشتند والبته نا گفته نماند که بعد از انتخاب این مو جود (احمدی نژاد)بعنوان ریس جمهوردیگر معلوم شد که این فیلم به بررسی زندگی چه قشری ازجامعه ایران اسلامی پرداخته است!!!!!

 
 

 
 
آريانا

درستايش جنون
سلام مجدد
يادش بخير روزي 3بليط مجاني جشنواره فيلم دفاع مقدس بدستم رسيد من وداداش وپسر خاله ام توي خيابان وليعصر روي جدول راه رفتيم واينقدر مسخره بازي درآورديم تا به محل نمايش فيلم برسيم..فيلمي به اسم سجده بر آب ..نيش تا بناگوش بازوارد سينما شديم ولي صجنه ايي ديدم كه هنوز بعداز 12سال فراموشش نكردم عكس بدن بدون سر پاسدار شهيدي بنام رضا رضائيان از اصفهان كه كومله ودموكرات كردستان سرش را بريده بودند من از فيلم چيزي نفهميدم ولي از كار اون جوون هم چيزي نفهميدم چرا رفت وچه حالي داشت..آري من جنون را ستايش مي كنم ..من كارهمسر خلبان مرتضوي را درك نمي كنم 21ساله باشي وباردار همسرت رفت براي بمباران وبر نگشت يعني بعداز 25سال برنگشته نه جنازه نه هواپيما وتودراوج جواني هنوز به آرايشگاه نرفتي پرست ديگه داره دكتر ميشه وتو موهات مثل برف سپيده ..خانم تائيدي ما خيلي عقب افتاده ايم خودم را هم مي گويم ..الان دارم ترانه sheازcharlz azanavorرا گوش ميدهم درحالي كه خلبان مرتضوي الان ميتونست دكتر شدن پسرش را شاهد باشه يا شهيد دوران ميتونست از هواپيما بپره بيرون وخودشو به هتل الرشيد نزنه نهايتش 10سال اسارت بود...والن زنده بود..
آري خان تائيدي من جنون را ستايش مي كنم چون خودم عاقلم..ومن از شما فقط وطن پرستس خالص مي خواهم وبس
***********************************

فرزانه: دوست عزیز فکر میکنم شما نباید سن زیادی داشته باشید !
اوایل انقلاب شوم ما تن های بی سر و سرهای بی تن و...و...و خیلی دیدیم ------------ -------------
وطنپرستی ؟وطندوستی؟؟ فکر نمیکنید که "خلبان مرتضوی"و آن "شهید دوران "قربانیان وطنپرستی خالص خود بوده اند؟؟

 
 

 
 
Anonymous

************************
ATTENTION
************************
I RECIEVED A COMMENT,ON 14/01/06.FROM A IRANIAN GENTELMAN WHO IS MARRIED WITH A GERMAN LADY.WHEN I WAS TRYING TO REPLY,UNFORTUNETLY PUSHED A WRONG BOTON!!!AND LOST THE COMMENT.(it was about the "not without my daughter"movie.)COULD YOU PLEASE SEND IT TO ME AGAIN?!.
I REALY APPRECIATE IT:

Farzaneh Taidi

 
 

 
 
pishi konjol

خانم تاييدي عزيزم
من منتظر ماجراي نور افكن هاي تاتر 25 شهريور يا همون سنگلج هستم.خواهش مي كنم بيشتر از تاتر زمان خودتان برايمان بنويسيد.من كه خاطرات شما رو مي بلعم!
********************************

فرزانه:مرسی پیشی عزیز فردا یا پس فردا "سفر با باد" تازه میشود. در قسمت سوم یا چهارم این بخش به ماجرای پروژکتور هادر کنار خاطرات تآترایم خواهم پرداخت

 
 

 
 
farhad

dorood

khanome taeedi

If I am right, the preducer of "VASETEHA" is Mr.Beyk imanverdi, and the movie is trying to be more than just entertainment, and as a matter of fact it is a serious movie about some social problems.Maybe a cinematic version of a drama.I have a quistion: Am I right if I think Mr.Beyk imanverdi was one of the best actors of iranian ciema's history regardless of what nowadays some people say about the pre revolution movies in general (bring it down) and some super stars like him in specific?
Do you agree with me that cinema with all the technical weakness that it had, was closer to cinema's definition than what we have now, and some people take it very seriously too
Of cours there are few good movies after the revolution but I am talking in general.
How Mr.beyk imanverdi got involved in this movie?

take care
*****************************************

فرزانه: مرسی. دوست عزیز فرهاد. من با نظرات شما درکل موافقم .و اما واسطه ها:بله فیلم متفا وتی بود .کارگردان آن حسن محمد زاده تحصیلکرده ی امریکا بود وقصد ما این بودکه فیلمی از زندگی وا قعی مردم ساخته شود!یادش بخیر بیک ایمانوردی .....همیشه میخواست فیلمی جدی را هم تجربه کند(بر خلاف 99 در صد فیلمهایش که کمدی و تجاری!!بود)و همکاری با من و به نژاد که بازیگر تاتر هم بودیم بیشتر او را مشتاق کرد واما تهیه کننده اولی این فیلم بودجه اش تمام شد.به این دلیل بیک تهیه کنند گی را عهده دار شد وفیلم را بپایان رساند .در ضمن بدنیست اشاره کنم که بیک رفتاری حرفه ای داشت وبازی خوبی هم کرد .بازهم یادش بخیر.....

 
 

 
 
آريانا

سلام
من فيلم ميراث من جنون را ديدم بسيار عالي بود وتاثير گزار
ولي اي كاش درفيلم بدون دخترم هرگز بازي نمي كردي اي كاش خانم محترمي مثل شما ايران را باورداشت وبه يه آمريكايي فلان فلان شده نميفروخت
خدا حافظ
*************************************

فرزانه:خب لا اقل از "جنون"خوشتان آمده.واما راجع به "بدون دخترم..":فکر میکنم که الان بر همه روشن شده که این فیلم در باره ی قشر و طبقه ایست که به موجودی!! بنام -احمدی نژاد-بعنوان رییس جمهورشان رآی داده اند(و پس از 15 سال که از ساختن این فیلم گذشته....) که امیدوارم شما یکی از آنها نباشید.دوست من کمی فکر کن!!

 
 

 
 
کلاغ سياه

اين زندگي سگي نيز با ما سر پايان ندارد . مي خواهد غلام عقلم شوم
من خسته زاحساس زندگي فهمم به سياه ميزند .امضاي تازه من ديگر امضاي روزهاي دبستان نيست اي كاش آن نام را دوباره پيدا كنم اي كاش آن كوچه را دوباره ببينم آنجا كه ناگهان يك روز نام كوچكم از دستم افتاد و لا به لاي خاطره ها گم شد آنجا كه يك كودك غريبه با چشمهاي كودكي من نشسته است از دور لبخند او چقدر شبيه من است ! آه ، اي شباهت دور ! اي چشمهاي مغرور ! اين روزها كه جرات ديوانگي كم است بگذار باز هم به تو برگردم ! بگذار دست كم گاهي تو را به خواب ببينم ! بگذار در خيال تو باشم ! بگذار . . . بگذريم ! اين روزها خيلي براي گريه دلم تنگ است . سري به من بزن شايد حرف مشترکي داشته باشيم.
**********************************

فرزانه:دوست عزیزم.تمام مطلبت را خواندم واقعآ برایم مشکل است که بگویم چرا اینقدر غمگین هستی؟؟!!از سوی دیگر با در نظر گرفتن شرایط حاکم(حتمآ شما داخل ایران اسلامی!!زندگی میکنی) جز غم و فشارهای رژیم و زندان وخفقان چیز دیگری حاکم نیست!!و افسوس دوست من که حامیان اینها همان آمریکا...انگلیس و....و..هستند.

وقتی شروع به خواندن نوشته ات کردم متوجه شدم که شما "کلاغ سیاه"!!دیگری هستی!!لطف کن به صفحه ی اول سایت من نگاهی بکن. از آن "کلاغ سیاه"مطلبی هست....ولی به هر حال نحوه ی نوشته ی شما.انشا و احساس شما کاملآ متفات است.

دوست جدید.فراموش نکن امید در زندگی تنها چیزیست که میتوان به آن دل بست ...آرزو میکنم لا اقل نسلی چون شما بیش از این رنج نبرد.به امید آزادی و بازگشت فرهنگ و تمدن و شعور به سرز مینمان ایران.
*****

 
 

 
 
Benjamin Baumann

Good work. I like your site. Green is feature of Central Circle: http://www.sho.com/ , when Chips Expect Stake Percieve Create Game is very good Pair , when Boy Love TV Win Plane will Cosmos unconditionally
**********************************

farzaneh:is this a kind of advertising for yourself???!!!

 
 

 
 
farhad

salam, khanoom taidi aziz
poozesh mara pazira bashid, qeir az khoda hichkas nabood, esme sahih ast,vaqti comment gozashtam dar bakhshe television an ra didam man fekr mikardam film cinemaei boode ( ba tavjoh be soojeh ), be harhal man natavenesteam hich asari ya matlabi dar morede an peyda konam, vali be har hal bazi dar an neshangar shojaate shomast ve eshq va ehterami ke baraye bazigari qael hastid, be har rooy agar tozihati dar morede kole dastan bedahid va che shod ke toqif gasht , mennate besyar bar sar bandeh gozashteid
omidvaram qalametan hamrange chashmanetan baqi bemanad.( sabz).

*******************************************

فرزانه:دوست عزیزم.از اینکه به مطلب و لیست کارهایم توجه کرده ای خوشحالم.کارگردان این فیلم تلویزیونی تهمینه میرمیرانی است.سوژه بر اساس رابطه عاطفی و جنسی دو زن است.من نقش زنی از طبقه ی مرفه را بازی میکردم که عاشق خدمتکار خود(آهو خردمند)میشود.این رابطه از هر دو سوست!!فکر میکنم.آنزمان بسیار کار اشتباهی کردند که جلوی نمایش آنرا گرفتند.یعنی توقیف شد!
تا زمانی که از نشان دادن حقایق و وقایع اجتماعی(در هر حکومتی)جلوگیری شود نتیجه ای جز لطمه به جامعه ندارد.اینگونه روابط جنسی و عاطفی بین همجنسها همیشه وجود داشته و دارد...و به نظر من ایران اسلامی!!نمونه ی بسیار مشخص بیشتر شدن اینگونه روابط است.و شاهد جنایات فجیع جنسی هستیم که رخ میدهد.و حتمآ در صد بسیار کمی از آنها به اطلاع مردم میرسد و به مطبوعات( که تحت کنترل شدید حکومت دیکتاتوری آخوندهاست)درز میکند.
دوست من تا زمانی که "کوشش در پنهان کاری"حاکم باشد این توقیفها ادامه دارد و لطمه های عمیق آن به جامعه وارد میشود.

پی نویس:اخیرآ دو عکس از همین فیلم توسط دوستی چون شما از طریق همین سایت به دستم رسیده.که به زودی در گالری گنجانده خواهد شد.

 
 

 
 
farhad

salam

khanom taeedi, shoma khodetan ham khodetan ra sansoor mikonid?
chera film yeki bood yeki nabood ra dar qesmate filmhatan nagozashteid?
*******************************

فرزانه: مرسی فرهاد جان.ازاینکه به کارهای من توجه داری ممنونم. سانسور؟!!عزیز من نام این فیلم " غیر از خداهیچکس نبود"است که در لیست کارهای تلویزیرنی من ذکر شده است.در ضمن این فیلم توقیف شد.
========

 
 

 
 
نادر

سلام فرزانه خانم
امیدوارم که سفر و تعطیلات خوب بوده باشه و با انرزی و استخوان سبک ادامه بازی را به روز کنید/ بهروز خان را از ما سلام .پاینده باشید
دوستدار همیشگی
نادر
********************************

فرزانه:مرسی نادرخان .سفری کوتاه بود به یکی از سواحل مدیترانه !!!ای بدک نبود .....ازاینکه مرتب با من در تماس هستید خوشحالم سفر با باد بزودی به روز میشود .به امید بهروزی همه ی انسانهای خوب.

 
 

 
 
علیرضا

سلام خانم تاییدی عزیز.
هر وقت دلم برای خودم تنگ می شه می رم سراغ نوار ویدتویی فریاد زیر آب . هر وقت یاد نداشته هام می افتم یاد نگاه غم دار شما می افتم. نمی دونم چرا سبک می شم وقتی نگاه می کنم این فیلم رو . شاید چون خیلی به زندگی الان خودم نزدیکه. نمی دونم. نشده یه بار این کار رو ببینم و قلبم سنگین نشه. خیلی سخته آدم با نداشته هاش زندگی کنه ، نه؟ شما لااقل باید بدونید خانم تاییدی عزیز. فقط می تونم یه کم تقسیم کنم این همه درد رو. امشب باز می رم سراغ فریاد زیر آب. امشب می بینمتون!
********************************************

فرزانه:مرسی علیرضا احساست را میفهمم ولی ایکا ش دیگر کارهای من هم در دستر س بود....بخصوص کارهای تآتری تلویزیونی.غمگین نباش.

 
 

 
 
Dario

متشکرم از همه نوشته های پربارتان
********************************************

فرزانه: ومن متشکرم از پیغام پر از لطف شما.

 
 

 
 
Jenik

I am so happy today I find your picture and your all talked about your past in Iran I hope where your are you will be good and fine I with my husbend we love you so much and I hope one they again we can see you on the theater and movies you are vanderfule artist and so many Iranian people love you and belive your arts.
I love you Jenik
************************************

farzaneh: Dear jenik, it was very nice of you and thanks alot.i realy miss the people like you and lets hope for better future !!say hi to your husband. peace & love.

 
 

 
 
simon

jaleb bud farzaneh khanoom bar konid iran bayed masleh Oropa ye hokumate mazhabi bekhodesh midid ta akhondismusva eslam siasi baraye hamisheh dasteshon baraye hame rou besheh vali hanuz kharhazhab ziyadeh toye iran hanuz vaght lazem dareh shayed 2 nasl ya bishter tool bekesheh..
**************************************

فرزانه: امیدوارم آنقدر طول نکشد!(هیچکس ازآینده ی دنیای کثیف سیاست خبر ندارد). ولی امیدوارم آنچه که وآنزمان برسر کشیشها آمد...بدتر ازآن برسر این آخوندهای اسلامی نما بیاید.به انتظار آن روز>>>>>>>>>>>>>

 
 

 
 
ساناز

با سلام
فکر میکنم یک هنرمند قبل از هر چیز باید انتقاد پذیر باشد.شما متاسفانه خیلی زود واکنش نشان میدهید .دنیای اینترنت و وبلاگ نویسی در وهله اول ظرفیت می خواهد.شما که خود از خیلی چیزها خیلی راحت انتقاد میکنید ، بهتر است این روحیه را در خود تقویت کنید.
**********************************************

فرزانه: بسیار بسیار و بسیار متشکرم .

 
 

 
 
MASSOOD

I HATE ISLAMIC IRAN WHICH WASTE ALL THESE TALENTS. I REMEMBER YOU HOW WONDERFUL YOU WERE. I HATE TO HEAR WHAT THEY DID TO YOU
FARZANEH YOU ARE THE BEST
GHORBAN E TO
***************************************

فرزانه: ایران اسلامی را فکر نمی کنم هیچ انسانی دوست داشته باشد !!وتاییدش کند واما آنچه بر من گذشته بمرور خواهید خواند ومرسی ازلطف شما ...

 
 

 
 
Sara

salame dobare.Farzaneh azizam,manzoor az ashnai salha pish bod,va chon man az ishan khabari nadashtam ,goftam shayad az tarighe shoma rahi baraye ertebate mojadad bashe.Beharhal ba sepase mojadad az shoma.

*************************************

فرزانه:عزیز من متوجه شدم.ولی هنوز هم به خاطر نمی آورم !!!!!به هر حال این سه دوست و برادر هر کجای این جهان بی مهر که هستند سلامت باشند و موفق.و همینطور شما دوست جدید من.

 
 

 
 
Sara

Ba salam khedmate shoma khanome Taidi.Az Site shoma khosham omad,omidwaram ke edame bedahid!man az tarighe2baradare Behnam(Hamid,Saeid)
,eftekhare ashnai ba shoma ro dashtam,aya az ishan khabari darid?Ba arezooye movafaghiat baraye shoma.
******************************************

فرزانه:سارا جان.اول که مرسی از تماست...و دوم:فکر نمیکنی من چطور بدانم که بهنام کیست؟؟وبعد به ترتیب حمید و سعید؟؟و اگه عزیزم "سارا"خانم از طریق"2برادرا !!"با سایت من آشنا شدی چطور شمااز اونها خبر نداری؟؟ عجیبه...
به هر حال خوش باشی!!

 
 

 
 
arya

همواره. هنرمندان را به عنوان حزب باد میشناختم اما الان نظرم تغییر کرده و به شما افتخار میکنم
درود بر شما
***********************************

فرزانه:درود بر شما که واقعآ مرا خوشحال کردید.دوست عزیز فکر میکنم سه یا چهار نظر (در بخشهای "همسایه دیوار به دیوار"بود که شبیه نظر شماست) بخصوص دختر خانمی که پدرش مرتب راجع به هنرمندان(به طور کلی!)نظر منفی میداده....و آن دختر خانم نوشته بود "کاش پدرم زنده بود و فساد واقعی را الآن میدید".
منهم به شما افتخار میکنم.که لااقل کنجکاو هستید که در گذشته جامعه ی واقعی هنری ما چه کرده و سعی بر چه داشته است.باز هم درود بر شما

 
 

 
 
pishi konjol

خانم تاييدي عزيز.
آقاي جابر عناصري به شدت دكتر شده اند و طوري رفتار مي كنند كه از همه طلب كارند.قبول دارم كه دستمزد مدرسين دانشگاه خيلي كم است ولي اين دليل نمي شود كه با بقيه اساتيد و دانشجويان دعوا كنند.من سر كلاس فوق ليسانس چون نديدمشون و بلند نشدم منو بيرون كردن.البته اين موضوع مال3سال پيشه!الان هم خونشون كتابخونه ي شخصي شده انقدر كه كتاب دارن.همش هم خطي.

******************************

فرزانه:پیشی کنجل!!عزیز البته ازاین دکترها اینجا هم زیاد داریم....!واما وقتی کسی نامش جابر است باید طلبکار هم باشد.(شوخی کردم).ولی جدآ شما پیدا کنید که آن کتابهای خطی از کجا به کتابخانه ی ایشان راه پیدا کرده است ؟!!!!!

پی نویس:از همان راهی که نور افکنهای "تاتر 25 شهریور"از مغازه ی صابر خان.در خیابان لاله زار نو سردر آورد......!توضیح در شماره های بعدی.!!!!

 
 

 
 
يك نفر

خانم تأییدی من شما رو نمی‌شناسم..امااز مادرم که پرسیدم گفتن: "از هنرپیشه‌های سنگین قبل از انقلاب"...شما هنوز وجهه‌ی خوبی پیش مردم دارین اما فکر نمی‌کنین اینهایی که می‌نویسین در شأن شما نیست
؟
*******************************

فرزانه:عزیز من فکر نمیکنی بهتر است شما هم از مادرت بیشتر در باره من سوال کنی؟ در ضمن لطف کن توضیح بده که منظور از " درشآن شما نیست "!!چیست؟؟.

 
 

 
 
ندا

سلام فرزانه عزيز!خوندن نوشته هاي تو حسنش به اينه كه براي لحظاتي من رو پرت مي كند به جايي كه دلم مي خواهد بيشتر در موردش بدونم.جائيكه هر چه بيشتر در اونم كمتر ازش ميدونم. چون خيلي از چيزها شفاف نيست همه اش تحريف و تحريف و تحريف. بازم برات آرزوي موفقيت دارم عزيزم
**********************************

فرزانه:دوست عزیز ندا من سعی میکنم آنچه را که در نزدیک به هشت سال زندگی در جمهوری اسلامی شاهد بوده ام بنویسم.البته تا آنجا که حافظه ام یاری میکند!.

 
 

 
 
منیره

سلام.من واقعا خوشحال شدم.و الان با دو دخترم نازنین و نادره این پیغام را میدهیم که خداوند این بی دینها و نا مسلمانها را هیچوقت نبخشد.سلامت و پایدار باشید.
************************************

فرزانه:مرسی منیره عزیزم ازتوو دو دخترت .دیگر به همه ثا بت شده که دین یک وسیله قدرت برای این رژیم است . با آرزوی سلا متی برای شماوخانواد ه

 
 

 
 
حامد

خانم تاييدي گرامي. شما براي ما يزرگ و عزيز بوده و هستيد ولي كاش اجازه بدهيد ديگران از شما تعريف كنند( كه لايقش هستيد) بجاي آنكه خودتان مكرر مسقتيم و غير مسقيم از خود
تعريف كنيد. اين روش از شان شما خواهد كاست.

******************************

فرزانه: حامد عزیز (ازخبر گزاری بی.بی.سی!)این نظر شماست.من اینگو نه فکر نمیکنم.موفق باشید.

 
 

 
 
مهناز

salam farzaneh khanoom,khahare man dar filme jonoon dar dadgostary yek sahne baa shoma bazi karde va alan ham baa shohare hezbolahiash hast ke baa maa raabete nadarad.khahesh mikonam baraaye maa nasle javan bishtar begooieedd
********************************

فرزانه:بروی چشمم برای شما حتمآ مینویسم... ولی نه برای شوهر خواهرت عزیز من.

 
 

 
 
عباس عشایر

خانم تاییدی سلام عرض کردم.واقعا خیلی خوشحالم که شما را پیدا کردم.منهم تقریبا از هم نسلهای شما هستم.امیدوارم بقیه تاتر شاه اباد را بنویسید.انوقتها مسیح شاهبادی در ان حوالی برو بیایی داشت.اگر چیزی به خاطر میاورید بنویسید.علی یارتان.مخلص.عباس
پسر خواهرم امید چون به من کمک کرد تا اینرا بنویسم.سلام میرساند.
*******************************

فرزانه: اول اینکه به امید سلام مرا برسان.ودوم اینکه اتفاقآ در بخشهای آینده از تاتر سعدی و "منطقه ی شاهآباد" خواهم گفت.

 
 

 
 
سلماز

سلام خانم تاییدی عزیز من وشوهرم فرهاد که مدت دوازده سال است ازدواج کرده ایم هردوی ما از دوستا ران قدیم شما وآقای بهروز به نژادهستیم هردوی ما آرزو داریم که بچه دار شویم تا بتو انیم اسم بچه خود را فرزانه یا بهروز بگذاریم (ولی متا سفا نه اسپرم شوهرم اشکال دارد.ولی تخمک های من سالم است)میبخشین ها.آیا شما که در انگلستان زندگی میکنید و هنرمند معروفی هستید میتوانید به ما کمک کنید.به آقای به نژاد سلام داریم.فرهاد میگوید یکبار در نشتارود با بهروز خان در مهمونی بوده اند.تو رو به خدا از خاطره های اونموقع بنویسید.من آدرس ایمیل را گذاشتم خواهش میکنم جواب بدین.
***************************

فرزانه:سلماز و فرهاد عزیز.مرسی از تماس شما !!تنها چیزی که به فکرم می رسد اینست که اگر در دستگاه حکومتی و بین افرادی که با رژیم نزدیکند آشنایی دوستی دارید.از آنها بخواهید کمک کنند.چون در همین شهر لندن خیلی ذوجهای جوان هستند که با پول دولت آمدند و میآیند و بچه دار هم میشوند.برایتان آرزوی موفقیت میکنم.و بهروز خان هم برایتان دعا میکند.

 
 

 
 
naader

سلام فرزانه خانم
خوشحال از به روز شدن این سرا وغمگین از بازبینی روزها وروزگاری که نقد هستی خویش را به سبکسری و حماقت سوختیم;اینطور میفهمم که بوده اند انگشت شمار مردمانی که در
آن زمانهءشرارت و جهل اصل و فرع را گم نکردند و به هر کجراهه سیاسی یا فرهنگی نیافتادند . مردمانی از جنس خوبی از جنس فرزانگی از جنس شما که به نام آن خاک بلادیده عزت و مهر می بخشند.
خوبی اینگونه یادنگاری ها (هر چند در پاره ای موارد دردناک) ثبت گوشه هائی از واقعیت حال ان دسته از ماست که به یاری عقل و شرف و شخصیت انسانی ماندند بی انکه در فستیوال حماقت و تیره روزی نقشی بخواهند و بگیرند و ببازند.
شریفا مردمانی که شمائید.

دوستدار شما هر دو
نادر
*****************************

فرزانه:باز هم ممنون نادر جان.

 
 

 
 
جاوید

فرزانه جان و بهروز عزیز
سفر خوب و خوشی براتون آرزومندم ..حسابی آفتاب بگیرید و خودتون رو برای زمستون بی آفتاب لندن آماده کنید
see you on your return
*********************************

فرزانه:بندر " تنجیر(مراکش)" بسیار زیباست.و مردم شباهتها یی با مردم قدیم ایران دارند!! .ولی اینجا هم گرم نیست.کشورهای غربی به مرور حتا هوای سردشونو صادر میکنن.......تماس میگیریم.

 
 

 
 
مهدی

موفق باشيد

********************

فرزانه:شما هم موفق باشید.و مثل اینکه هستید.!!

 
 

 
 
Blog Nes

بلاگ نیوز به این مطلب شما لینک داد.

*******************************

فرزانه:سپاسگزارم.

 
 

 
 
armin

salaam
az khondane khateratetoon lezzat mibaram, mamnoon khe vaght migzaariid va minvisiid.

aghaaye fakhim zaadeh bad az enghelaab va in iin avaakher diige az oonvare karbala zadeh biroon

!!!!!

baa iin mozakhrafaati keh saakht.doostet armin
****************************************

فرزانه:آرمین عزیز.زمان محک خوبیست!و انسانها بخصوص هنرمند جماعت .باید استقامت بیشتری در مقابل رژیمهای دیکتاتوری داشته باشند. از این بابت برای ایشان متاسفم........در ضمن من هیچ کدام از تلویزیونها "جام جم!!ایران..و کانالهای لس آنجلس را و...و..." تماشا نمیکنم!کتاب خواندن و موزیک گوش دادن را ترجیح میدهم.

 
 

Post a comment




Remember Me?